می‌گویند شخصی سر کلاس ریاضی خوابش برد. وقتی که زنگ را زدند بیدار شد، با عجله دو مسأله را که روی تخته سیاه نوشته بود یادداشت کرد و به خیال اینکه استاد آنها را به عنوان تکلیف منزل داده است به منزل برد و تمام آن روز و آن شب برای حل آنها فکر کرد. هیچ یک را نتوانست حل کند، اما تمام آن هفته دست از کوشش بر نداشت. سرانجام یکی را حل کرد و به کلاس آورد. استاد به کلی مبهوت شد زیرا آنها را به عنوان دو نمونه از مسائل غیرقابل حل ریاضی داده بود. اگر این دانشجو این موضوع را می‌دانست احتمالاً آنرا حل نمی‌کرد ولی چون به خود تلقین نکرده بود که مسأله غیرقابل حل است، فکر می‌کرد باید حتماً آن مسأله را حل کند و سرانجام راهی برای حل مسأله یافت. حل نشدن بیشتر مشکلات زندگی ما به افکار خودمون بر می‌گردد.


ابوالقاسم کریمی(Abolghasem Karimi) حل ,مسأله ,منزل ,استاد ,داده ,تمام ,آنها را ,و به ,کرد و ,را به ,به عنوانمنبع

داستان انگیزشی10

داستان انگیزشی9

داستان انگیزشی7

داستان انگیزشی6

داستان انگیزشی4

داستان انگیزشی5

داستان انگیزشی3

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گل رضوان gagehopoj76 Rumah بهترین بازسازی و دکوراسیون در تهران معرفی کالا فروشگاهی اخبار سایت بلگ بیست الان بخر تحویل بگیر خرید انواع درب اتوماتیک شیشه ای Penelope20wl log تمشک کلیپ بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد.